کد مطلب:28709 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

سفارش ابن عبّاس به ابو موسی












2613. مروج الذّهب:در سال 38 [ هجری]، دو داور در دَومَة الجَندَل (و برخی گفته اند:در جایی دیگر، چنان كه پیش تر اختلاف نظر در این باب را آوردیم) دیدار كردند. علی علیه السلام، عبد اللَّه بن عبّاس و شُریح بن هانی هَمْدانی را با چهارصد مرد روانه كرد كه ابو موسی اشعری در میان ایشان بود. معاویه، عمرو بن عاص را فرستاد كه با وی شُرَحْبیل بن سِمْط، همراه چهارصد مرد بودند.

آن گاه كه جماعت به جایِ گردهمایی نزدیك شدند، ابن عبّاس به ابو موسی گفت:همانا علی به دلیل وجود فضیلتی در تو، به داورشدنت رضایت نداده است و سرآمدان بر تو فراوان اند؛ امّا مردم فقط به تو راضی شدند و من گمان می كنم كه این از روی بدخواهی بود. و [ بدان كه] زیركِ عرب، طرف مذاكره تو قرار گرفته است. هر چه را فراموش كردی، این را از خاطر مبر كه علی آن كسی است كه بیعت كنندگان با ابو بكر و عمر و عثمان، با وی بیعت كرده اند و هیچ ویژگی ای در او نیست كه از خلافت دورش كند، [ همان سان كه] در معاویه هیچ ویژگی ای نیست كه به خلافت سزاوارش سازد.[1].

2614. شرح نهج البلاغة:آن گاه كه عراقیان، به ناخواستِ علی علیه السلام، خواستار ابو موسی شدند و او را برای داوری فرا خواندند، عبد اللَّه بن عبّاس نزد وی آمد، حال آن كه برجستگان و بزرگانِ مردم نزد او بودند. پس به وی گفت:ای ابو موسی! به سبب فضیلتی ویژه، مردم تو را نپسندیده و بر تو اتّفاق نكرده اند، كه همانندانت در مهاجران و انصار و پیش افتادگان بر تو بسیارند. امّا عراقیان جز به این رضایت ندادند كه داور، یمنی باشد و در نظر داشتند كه بیشینه شامیان، یمنی هستند.

به خدا سوگند، من بر آنم كه این [ انتخاب] هم برای تو و هم برای ما ناپسند است؛ چرا كه در كنارت زیركِ عرب قرار گرفته است. در معاویه، هیچ خصلتی نیست كه او را شایسته خلافت سازد. پس اگر حقّ خویش را بر باطل او افكنی، به مقصودت در برابر وی می رسی؛ و اگر باطل او در حقّ تو طمع ورزد، او به خواست خویش در برابر تو می رسد.

ای ابو موسی! بدان كه معاویه، آزاد شده اسلام است و پدرش سركرده احزابِ [ ستیزنده با اسلام]، و او ادّعای خلافت را بدون شورا و بیعت دارد. اگر وی تو را به این پندار افكنده كه عمر و عثمان وی را به كارگزاری گماشته اند، راست می گوید. آری؛ عمر او را به كارگزاری گماشت و او فرماندارش بود، [ آن هم] به منزله طبیبی كه او را از خوردنِ آنچه می خواست، پرهیز می داد و او را در آنچه ناخوش می داشت، به كار می گرفت. سپس عثمان او را بر پایه رأی عمر به كارگزاری گزید. و چه بسیار كسان دیگر كه آن دو به كارگزاری برگزیدند و ادّعای خلافت ندارند.

و بدان كه عمرو [ بن عاص] همراه هر چیز كه تو را خوش آید، در پنهان قصد سوئی برایت دارد. هر چه را فراموش می كنی، این را از خاطر مبر كه همان جماعت كه با ابو بكر و عمر و عثمان بیعت كردند، با علی نیز پیمان بستند كه همانا پیمان هدایت است و هر آینه، او جز با عصیان پیشگان و پیمان شكنان نجنگیده است.[2].









    1. مروج الذهب:406/2.
    2. شرح نهج البلاغة:246/2، ینابیع المودّة:22/2، بحار الأنوار:553/298/33.